زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
از ظـلـم مـردمـان دیـاری که داشـتـم از دست رفت دار و نداری که داشتم نه سال با تو بودم و یک عمر با نبی یادش به خـیر ایل و تباری که داشتم نه سال با تو آب در این دل تکان نخورد رفـتی و رفت با تو قراری که داشتم جای علی شکست قد تو، مرا ببخش افـتاد روی دوش تو بـاری که داشتم پـامـال گـرگـهـای خـزانـی شهـر شد در پشت درب خانه، بهاری که داشتم دیـدم تو را زدنـد ولی آن مـیـان مـرا شرمنـده تو کرد حـصاری که داشـتم من فکر میکنم که همان بازوی کبود از من گرفت فاطمه! یاری که داشتم امـروز تـازه در پـی تـشـیـیـع آمـدنـد آتـش زدنـد بـر دل زاری که داشـتـم یک روز پـا به کـربـبلا بـاز میکـند از هـیـزم مـدیـنه شـراری که داشـتم |